اعتماد به نسخۀ خدا – تفسیر آیه216 سوره بقره

۱. مقدمه و بیان تمثیل (جذب مخاطب)

(با لحنی صمیمی و آرام شروع کنید)

بسم الله الرحمن الرحیم.

دوستان عزیز! برادران و خواهران!

بیایید بحث امروزمان را با یک تصویر آشنا شروع کنیم. همۀ ما گذر‌مان به مطب پزشک افتاده است.

دقت کردید بعضی از ما آدم‌ها وقتی بیمار می‌شویم، چطور با دکتر برخورد می‌کنیم؟

طرف می‌رود پیش پزشک متخصص، هنوز معاینه تمام نشده، می‌گوید: «آقای دکتر! برایم آمپول بنویس! حتماً پنسیلین باشد!». یا اگر دکتر فقط یک قلم قرص بنویسد و بگوید برو استراحت کن، مریض ناراحت می‌شود و بیرون که آمد می‌گوید: «این دکتر اصلا چیزی بارش نبود! حتی یک نسخه پُر و پیمان هم ننوشت!».

ما گاهی فکر می‌کنیم دکتری خوب است که نسخه‌اش دو صفحه باشد یا حتماً آن چیزی را که ما دوست داریم (مثل شربت شیرین یا آمپول فوری) تجویز کند.

اما حقیقت چیست؟

یک طبیب دلسوز و حاذق، به دل‌بخواه من و شما نگاه نمی‌کند؛ او به «پروندۀ پزشکی» و «نیاز واقعی» بدن نگاه می‌کند. گاهی طبیب می‌بیند که نجات جانِ بیمار، در یک عمل جراحیِ دردناک است. طبیب می‌بیند که اگر الان این داروی تلخ مصرف نشود، فردا عفونت تمام بدن را می‌گیرد.

آیا در آن لحظه عاقلانه است که بیمار یقه دکتر را بگیرد و بگوید: «چرا داروی تلخ دادی؟ من شیرینی می‌خواستم!»؟

۲. گریز به اصل مطلب (تطبیق با خدا)

(لحن را کمی جدی‌تر و عمیق‌تر کنید)

رابطۀ ما با خداوند، شبیه رابطۀ همین «بیمار» و «طبیب» است.

خداوند طبیبِ جانِ ما و طبیبِ جامعۀ ماست. او «حکیم» است. نسخه می‌نویسد. اما متأسفانه ما گاهی همان بیماری هستیم که می‌خواهیم به خدا دستور بدهیم چه بنویسد!

ما دنبال راحتی هستیم، دنبال عافیت و خوشی هستیم. اما ناگهان خدا نسخه‌ای برای ما می‌پیچد که ظاهرش سخت است، تلخ است، ترسناک است.

اینجاست که قرآن کریم وارد می‌شود و این قانونِ بزرگ «اعتماد به طبیب» را در یک آیۀ شگفت‌انگیز بیان می‌کند.

۳. بیان آیه و تفسیر (اصل پیام)

(آیه را با صوت خوش یا شمرده بخوانید)

خداوند در سوره بقره آیه ۲۱۶ می‌فرماید:

«كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ…»

(جنگ و جهاد بر شما واجب و مقرر شد، در حالی که برای شما ناخوشایند و سخت است…)

این «کُتبَ» یعنی نسخه صادر شد. حکم قطعی است.

اما خدا می‌داند که من و شما از جنگ بدمان می‌آید. قرآن می‌گوید «وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ». بله، کیست که از جان دادن، از زخمی شدن، از جدا شدن از زن و بچه خوشش بیاید؟ این سختیِ درونی است. مثل ترسِ بیمار از اتاق عمل.

اما بلافاصله خداوند می‌فرماید: فریبِ احساساتتان را نخورید!

«وَعَسَى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ»

(چه بسا چیزی را خوش ندارید، اما خیر و صلاحِ شما صد در صد در همان است.)

و برعکس:

«وَعَسَى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ»

(چه بسا چیزی را دوست دارید -مثل راحت‌طلبی، مثل صلحِ ذلیلانه، مثل در خانه ماندن- اما آن برای شما شرّ است.)

و ضربه نهایی آیه اینجاست:

«وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»

(خدا می‌داند و شما نمی‌دانید.)

۴. تبیین نکات و نتیجه‌گیری

(با استدلال و محکم صحبت کنید)

حالا بیایید حساب کنیم. چرا چیزی که ما از آن بدمان می‌آید (مثل جهاد و مقاومت)، برایمان «خیر» است؟ مگر جنگ خیر دارد؟

اینجاست که باید به علمِ طبیب اعتماد کرد. تفسیری که بزرگان دین می‌گویند این است:

شما ظاهرِ جنگ را می‌بینید که سختی است؛ اما خدا باطن را می‌بیند. خدا می‌داند که اگر این داروی تلخ (جهاد) را نخورید:

۱. دشمن جسور می‌شود: اگر نایستید، دشمن وارد خانه‌تان می‌شود.

۲. عزتتان از بین می‌رود: ملتی که نترسد، ذلیل می‌شود.

۳. امداد غیبی قطع می‌شود: تا حرکت نکنید، خدا برکت نمی‌دهد.

درست مثل همان جراحی. جراحی خونریزی دارد، درد دارد، بیهوشی دارد (این‌ها همان «کُرهٌ لکم» است)؛ اما نتیجه‌اش چیست؟ بیرون آوردن غده سرطانی و بازگشت سلامتی (این همان «خیرٌ لکم» است).

حتی جالب است بدانید این نسخه فقط برای مسلمانان نیست؛ در تورات و انجیل هم (همانطور که در کتب آسمانی آمده) مسئله دفاع و جهاد وجود دارد. چون هیچ پزشکی اجازه نمی‌دهد بیماری (ظلم و کفر) ریشه بدواند.

جملۀ آخر:

بیایید مثل آن بیماری نباشیم که به دکترش بی‌اعتماد است.

بیایید وقتی خدا نسخه‌ای می‌نویسد -چه در زندگی شخصی (مثل فقر و بیماری) و چه در زندگی اجتماعی (مثل جهاد و مقاومت)- نگوییم «چرا من؟ چرا ما؟».

بگوییم: «خدایا! تو طبیبی، تو عالمی، تو آینده را می‌بینی. اگر نسخه نوشتی، حتماً دوای درد ماست. ما تسلیم نسخه تو هستیم.»

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

نوشته ایجاد شد 68

نوشته های مرتبط

متنی که میخواهید برای جستجو وارد کرده و دکمه جستجو را فشار دهید. برای لغو دکمه ESC را فشار دهید.

بازگشت به بالا